Adbrite

Your Ad Here
Your Ad Here
Your Ad Here
Your Ad Here

Wednesday, August 11, 2010

اردیبهشت تایلند: کشور هزار معبد

نیت کرده بودم بعد از اتمام پروژه ای که با صدا و سیما گرفته بودم، بخشی از مبلغ دریافتی را خرج مسافرت کنم. دلم می خواست یکی از کشورهای آسیای شرقی را ببینم. فرصت زیادی داشتم که تحقیق کنم و کشوری را انتخاب کنم که بتواند نماینده آن منطقه از آسیا باشد. نهایتاً به تایلند رسیدم، کشور هزار معبد.

برای رفتن به تایلند فقط بلیت و ویزا تهیه کردم و بدون هماهنگی قبلی با تور یا هتل، ساعت 9 صبح سوار هواپیما شدم. وقتی هواپیما بلند شد تازه وحشت کردم! اگر اطلاعاتم کافی نباشد؟ اگر قیمت ها آنطور که روی اینترنت نوشته نبود؟ اگر به آن راحتی که فکر می کنم هتل پیدا نکردم؟...

از تهران تا بانکوک هفت ساعت پرواز است و سه ساعت و نیم هم اختلاف ساعت داریم. بنابراین حدود ساعت هفت و نیم شب هواپیما در فرودگاه بانکوک به زمین نشست. ساعت هشت شب از در فرودگاه بیرون آمدم و هوای شرجی و بسیار مرطوب تایلند را بر صورتم حس کردم.

طبق نقشه هایی که روی اینترنت دیده بودم باید ایستگاه اتوبوسی در پنجاه قدمی سمت چپ من قرار داشته باشد که با یک بلیت 100 باتی (2000 تومان) مرا به بانکوک و خیابان Kao San ببرد. حس غریبی بود. با گام هایی آهسته به آن سمت رفتم و ایستگاه اتوبوس را دیدم... و باجه بلیت فروشی را... قیمت 100 بات. خیالم راحت شد. پس اطلاعات روی اینترنت درست و به روز بوده اند. بلیت خریدم و سوار شدم.

فرودگاه خارج شهر است و حدود یک ساعت با شهر فاصله دارد. از طریق اتوبان بزرگ و بسیار منظمی به بانکوک رسیدیم و بعد از نیم ساعت به خیابان مورد نظر، که قاعدتاً باید پر از هتل باشد.

پیاده شدم و به اطراف نگاه کردم. دو طرف خیابان پر بود از هتل های کوچک و بزرگی که تابلوهای بزرگ رنگی داشتند. خیابان Kao San مملو از توریست غربی بود و دو طرف خیابان بساط دست فروش ها به پا بود. انقدر هتل زیاد بود که تنها باید یکی را انتخاب می کردم. بالاخره وارد اولین هتل شدم و درخواست یک اتاق یک تخته کردم برای هشت شب، موجود بود. فرم مخصوص را پر کردم و کلید را تحویل گرفتم. جالب اینکه در برخی هتل های بانکوک باید کرایه هر شب را صبح همان روز پرداخت کرد.

ساعت 11 شب، دیگر خیالم حسابی راحت شده بود و تنها کاری که باید می کردم این بود که از طریق یک کافی نت به تهران زنگ بزنم و خبر بدهم که همه چیز مرتب است. به سرعت کافی نت را پیدا کردم و زنگ زدم. چقدر همه چیز راحت است!